وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا

وَالَّذِینَ جَاهَدُوا فِینَا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنَا

یادم نمی رود که همه عزتم تویی
من پای سفره تو شدم محترم حسین ع
لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد
ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین ع ...

پیام های کوتاه
آخرین نظرات

آقای بهشتی شما عبای من هستید.

چهارشنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۳، ۰۳:۵۱ ب.ظ

از دیدار امام برمی گشت. رفته بود توی فکر، امام خواب دیده بود عبایش سوخته، به بهشتی گفته بود مواظب خودتان باشید. می گفت از امام پرسیدم چرا؟ جواب داده بود: آقای بهشتی شما عبای من هستید.

*

یه واحد درست کرده بود برای مطالعات انسانی و تربیتی. می گفت پس از مدتی به اصل رسیدیم. اینکه نمی شود آینده یک دانش آموز را با استفاده از تجارب قبلی دانش آموزان دیگر پیش گویی کرد. می گفت: هر بچه خودش یک کتاب خاصه. یه کتاب سربسته که باید همون رو خوند.

*

از بهشتی پرسید: روحانی هم می تونه تو شورای شهر بره؟ گفت: روحانی همه جا می تونه بره، به شرط اینکه علم اون رو داشته باشه نه اینکه تکیه اش به علوم حوزوی باشه. گفت: صرف روحانی بودن به فرد صلاحیت ورود به هرکاری رو نمیده.

*

"روحانی با مردم و در مردم زنده است و بدون آنها مرده" اینها را گفت و گفت: خدمت بی منت و گره گشایی؛ اینهاست که مردم از روحانی می خواهند. می گفت: روحانی و مردم مثل ماهی و آبند. ماهی بدون آب می میرد.

*

خیلی سعی کرد جلوی غیبت کردنش رو بگیره ولی طرف اصرار داشت هرطور شده جلوی بهشتی غیبت کنه. می گفت کلی علیه شما حرف می زند و اینطور و اونطوره. بهشتی گفت:

دی در حق ما کسی بدی گفت

دل را ز غمش نمی خراشیم

ما نیز نکویی اش بگوییم

تا هردو دروغ گفته باشیم

*

خواهر تازه رسیده بود که دید عبا و عمامه و عطر و خلاصه آماده مهمونیه. پرسید: مزاحم شدم بیرون می رفتید؟ گفت: این برنامه مرتب منه. امشب قراره از اتاق علیرضا دیدن کنم.

می رفت اتاق بچه ها، خیلی رسمی و با احترام، اون شب پسر، میزبان پدر بود.

*

وارد خونه که می شد اول می رفت سراغ خانم. سلام! خسته نباشید، زحمت کشیدید! کار هر روزش بود. می گفت: همش تو خونه نمون، افسرده می شی. از خانه بیرون برو.

*

گفتند حالا که "مرگ بر شاه" همه گیر شده، شعار جدید بدیم. "شاه زنازاده است. خمینی آزاده است". آشفته شده بود. گفت: رضاخان ازدواج کرده، این شعار حرام است. از پلکان حرام که نمی شود به بام سعادت حلال رسید.

*

هر ماه یه بخش از حقوقش رو گذاشته بود برای خانم. می گفت هرچی می خواهید برای خودتون بخرید ولی ببخشید کمه، این توان امروز منه، جبران می کنم. مرتب گوشزد می کرد خونه داری در اسلام جزو وظایف زن نیومده. اگر زن ها کار فیزیکی، تعلیم و تربیت بچه رو انجام میدن این لطف، فوق العاده است.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۰/۱۷

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

کاربران بیان میتوانند بدون نیاز به تأیید، نظرات خود را ارسال کنند.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی