از 50 سال برگزاری مجلس اباعبدالله(ع) تا توجه ویژه به همسر و خانواده
ایشان در خانواده هم رفتارش حساب و کتاب داشت. این نبود که همه وقت را بگذارد برای خانواده یا اینکه هیچ وقتی نگذارد. ایشان وقتهای مخصوص عبادت، مطالعه درس و فکر و ذکر داشتند، همچنین سه وعده غذایی با خانواده صرف میکردند. گاهی می پرسیدیم چرا این همه زیارت نامه طول می کشد؟می فرمودند: ما کسانی را دیدیم چهار ساعت زیارت حرمشان طول میکشید. وقتی می پرسیدند برای چی؟، میگفت خودم را در بهشت میبینم، چطور بیرون بیایم
حضرت آیت الله بهجت یکی از برجسته ترین مراجع معاصر شیعه و هم زمان، از پارساترین و متقی ترین علماء بلکه از سرآمدترین عرفای شیعی است که عبودیت خویش را تا قله تهذیب رساند. آن بزرگوار که از برجستگان مراجع تقلید معاصر به شمار میرفتند، معلم بزرگ اخلاق و عرفان و سرچشمه فیوضات معنوی بیپایان بودند. دل نورانی و مصفای آن پارسای پرهیزگار، آیینه روشن و صیقل یافته الهام الهی، و کلام معطر او راهنمای اندیشه و عمل رهجویان و سالکان بود.
حجت الاسلام والمسلمین حاج شیخ علی بهجت سبک زندگی این عارف روشن ضمیر را تشریح کرد.
سبک زندگی فردی آیت الله بهجت
*از سبک زندگی فردی آیت الله بهجت در منزل (نوع و مقدار غذا، مقدار
خواب و ...) و نحوه تعامل با خانواده و فرزندان، در مجموع سال هایی که در خدمت پدر
بزرگوارتان بودید، بفرمایید؟
خوب قهراً یک انسان خودساخته، میداند چه اندازه غذا بخورد. ایشان طوری غذا نمیخورد سنگین شود، این جور که ماها میدیدیم، غذا بسیار ساده بود، دو وعده را معمولاً با نان و چای سپری می کرد. صبح نان و چای با پنیر و گاهی این اواخر با مقداری گردو معمولاً غذای ایشان برای نهار کته بود یا آب خورشت یا نیمرو. در هفته، تنها دو مرتبه غذایی میخورد که گوشت داشته باشد. هر چند گوشتش را نمیخورد و بیشتر آب آن را روی برنج ریخته و نرم کرده و با نان میخورد.
هفته ای دو بار در شب های جمعه و چهارشنبه جمکرانی ها به عنوان مهمان برای ما آبگوشت درست میکردند. شبهای چهارشنبه بعضی میرفتند جمکران، آبگوشت درست میکردند.
در مقابل، کار و تلاش علمی بسیار زیادی داشتند. اگر غذاهای خوب در خانه میآمد، ما میخوردیم. غذاهای ساده را ایشان مصرف میکرد، حتی تا سن نود سالگی، مادرم میگفت این حسرت به دلم ماند یک مرتبه به من بگوید فلان غذا را برای من درست کن. این اواخر، میگفت برای من چیزی درست نکنید، اگر شد من نان و اشکنه میخورم، یا همان کته را با یک اشکنه میخورم؛ یا نهایتاً نیمرویی میخورم. یا اگر سرما خورده بود؛ یک فرنی؛ البته در این اواخر، هم با تجویز پزشک، چند روزی در هفته، شیر میل می کرد.
پادشاهی بود که فقط یک چشم و یک پا داشت.
پادشاه به تمام نقاشان قلمرو خود دستور داد تا یک پُرترِه زیبا از او نقاشی کنند.
اما هیچکدام نتوانستند؛ آنان چگونه میتوانستند با وجود نقص در یک چشم و یک پای پادشاه، نقاشی زیبایی از او بکشند؟سرانجام یکی از نقاشان گفت که میتواند این کار را انجام دهد و یک تصویر از پادشاه نقاشی کرد.
نقاشی او فوقالعاده بود و همه را غافلگیر کرد. او شاه را در حالتی نقاشی کرد که یک شکار را مورد هدف قرار داده بود؛ نشانهگیری با یک چشم بسته و یک پای خم شده!!!
چرا ما نتوانیم از دیگران چنین تصاویری نقاشی کنیم؛ پنهان کردن نقاط ضعف و برجسته ساختن نقاط قوت آنان...