وی گفت: مدتها در حل یک مسئله مهم ریاضی ناتوان شده بودم که عصری در عالم خواب وبیداری مردی با لباس عرب وچهره ای گندم گون به خوابم آمد وبه من گفت : حل مسئله تو در قرآن است، سه روز آن را در سینه بگیر تا مسئله ات حل شود ! من نیز چنین کردم وبعد از سه روز جواب مسئله را یافتم . و بعد از این اتفاق دو سال درباره قرآن و دین اسلام تحقیق و مطالعه کردم و نتیجه گرفتم که شاید منظور آن شخص گرفتن معارف قرآن در سینه بوده است نه جلد آن. و فهمیدم قرآنی که با گرفتن جلد آن در سینه این اتفاقات می افتد اگر معارف آن را در سینه بگیریم چه اتفاقات بزرگی خواهد افتاد وقرآن می تواند منشا بسیاری از اتفاقات بزرگ وسرنوشت سازی باشد که سعادت و رستگاری بشر را تضمین می کند و به همین دلیل تصمیم گرفتم که مسلمان شوم و حاضرم با تمام قوا همه تکالیف اسلام را به طور کامل انجام دهم چون قرآن حق است پس همه تکالیفی هم که برگرفته از قرآن باشند نیز حتما حق است.