یکی از ابعاد مهم سبک زندگی اسلامی که سهم بسزایی در نشاط و تحرک خانواده و در نتیجه جامعه و حرکت آن به سوی کمال و سعادت دارد، سبک شوهرداری برای خانمهاست. در ادامه به چندین نمونه از سبک شوهرداری حضرت خدیجه(س) اشاره خواهیم داشت؛ چراکه حضرت خدیجه(س) یکی از الگوهای برتر شوهرداری هستند.
خدیجه آن چنان در روح و جان همسر بزرگوارش تاثیر گذاشته بود که مدت ها بعد از رحلت حضرت خدیجه علیها السلام، هرگاه حضرت رسول صلی الله علیه و آله گوسفندی را ذبح می کرد، می فرمود سهمی هم به دوستان خدیجه بفرستید، زیرا من وست خدیجه را هم دوست می دارم .
حضرت خدیجه علیها السلام به عنوان الگوی دختران و زنان مسلمان در مورد انتخاب حضرت محمد صلی الله علیه و آله به عنوان همسر آینده خویش ملاک ها و اصولی را مطرح می کند که از گفت و گوی وی با پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله معلوم می شود.
خدیجه هنگام پیشنهاد ازدواج با رسول خدا صلی الله علیه و آله به وی گفت: به خاطر خویشاوندیت با من، بزرگواریت، امانتداری تو در میان مردم، اخلاق نیک و راست گوئیت، مایلم با تو ازدواج کنم. ارزش این انتخاب خدیجه آنگاه نمایان می شود که بدانیم او در آن هنگام، موقعیتی عالی و ممتاز در جامعه خود داشت و تمام امکانات و زمینه ها برای ازدواج وی با هر یک از جوانان نامدار و ثروتمند قریش فراهم بود.
رُوِیَ عَن رَسولِ الله صلی الله علیه و آله و سلم قال: «إِنَّ الغَیرَهَ مِنَ الایمانِ؛[1] غیرت از نشانه های ایمان است. بحث راجع به تربیت بود که تربیت، از غیرت نشأت گرفته و به معنای روش دادن است؛ روش رفتاری و گفتاری. عرض کردم انسان غالباً در چهار محیط ساخته می شود؛ محیط خانوادگی، آموزشی، شغلی و رفاقتی و فضای پنجمی هم هست که حاکم بر آنها است و در آینده به آن اشاره خواهم کرد. بحث ما به محیط آموزشی رسید و گفتیم در باب محیط آموزشی آیات و روایات متعدّدی وجود دارد که تعلیم را در کنار تربیت مطرح کرده است و هیچ گاه نمی شود تعلیم بدون تربیت باشد. تفکیک بین این دو مورد یعنی بین تعلیم و تربیت ممکن نیست. یعنی هر تعلیمی، یک نوع تربیت را همراه دارد. در جلسه گذشته آیات و روایات را مطرح کردم و دیگر تکرار نمی کنم.
به این جا رسیدیم که مقطع زمانی تعلّم و آموزش، یعنی از هفت سالگی تا بیست و یک سالگی، که مسأله آموزش و یادگیری در آن دوره مطرح است، مقطعی است که اثرگذاری تربیتی اش بر روی انسان بیش از مقاطع دیگر عمر او است. در روایت هم این مطلب بود و گفتیم که از طرفی هم اگر رابطه بین «استاد و شاگرد» و «معلّم و دانش آموز»، همراه با چاشنی محبّت باشد که غالباً هم این طور هست، وقتی با احساس تفوّق و برتری علمی آمیخته می شود، اثر تربیتی استاد بر روی شاگرد تشدید می شود.
در این جلسه وارد مسأله رابطه بین «استاد و شاگرد» و «معلّم و متعلّم» می شوم که همین روند در معارف نیز هست. این مطلب را با یک روش خاص و به صورت فهرست وار عرض می کنم. در معارفمان روی «معلّم» خیلی تکیّه شده است، که انسان باید در انتخاب معلّم مراقب باشد. این نیست مگر برای اینکه همیشه تعلّم همراه با تربیت است. در ذیل این آیه شریفه «فَلْینْظُرِ الْإِنْسانُ إِلی طَعامِهِ»[2]روایتی از امام باقر علیه السلام نقل شده است که حضرت فرمودند: «عِلْمُهُ الَّذِی یأْخُذُهُ عَمَّنْ یأْخُذُهُ»[3]مُراد از این که انسان در خوراکش دقّت کند، این نیست که انسان به لقمه ای که بر می دارد، نگاه کند که دارد چه می خورد! مثلاً ببیند موادّش چیست، چه ویتامین هایی در آن هست و امثال اینها؛ بحث شکم مطرح نیست! بحث این است که: «عِلْمُهُ الَّذِی یأْخُذُهُ عَمَّنْ یأْخُذُهُ»؛ یعنی به علمی که دارد می آموزد نگاه کند که از چه کسی دارد می آموزد.
همیشه فکر کرده ایم چگونه یک تشکیلات را باید بسازیم. ولی شاید تا به حال به این نکته فکر نکرده ایم که چگونه میشود یک تشکیلات را از بین برد. در حالیکه دشمن این شیوه ها را به خوبی می داند و به آن عمل می کند. دانستن برخی نکات در زمینه انهدام یک تشکیلات علاوه بر رفع نقایص تشکیلات خودی، ما را در براندازی تشکیلاتهای دشمن یاری میکند.
ضد تشکیلات عبارتست از راههایی برای انهدام یا در انزوا قرار دادن تشکیلات حریف. کلیه روش های سخت، نیمه سخت، نرم، هوشمند و اخیراً سریع در این قالب تعریف می شود. فعالیت های ضدتشکیلات طیفی از روشهای سخت ،نرم، نیمه سخت و هوشمند را در بر میگیرد.
فهم ضدتشکیلات مستلزم شناخت تشکیلات میباشد. کسی میتواند یک تشکیلات را از بین ببرد که خود قبلاً در همان تشکیلات یا تشکیلاتی شبیه آن کار کرده است.
مرحوم علامه جعفری می گویند:اسلام خم رنگرزی نیست که کسی را داخل آن بیندازند و وقتی او را از آن در می آورند عوض شود نه از این خبرها نیست.
بعضی وقتها بعضی ها در مسیر هدایت نسل جوان زود می خواهند به نتیجه ی مطلوب برسند و این توهمی بیش نیست.